director Artist in eurpa هنرمندان افغانستان در اروپا

One of the best artists in the history of Afghan cinema Basir Jan Mujahid, a unique artist of my country Basir Jan Mujahid is the first chat in friendship, masculinity and humanity, a good-mannered, handsome and well-dressed young man, a hospitable friend. It has the best record in the history of its cinema. History will not forget such lion men Always be proud, Mujahid Sahib Lovers like ♥ Shir comrades⚘⚘🙏🙏 یکی بهترین هنرمندان تاریخ سینمای افغانستان بصیر جان مجاهد هنرمند بی‌نظیر وطنم بصیر جان مجاهد در رفاقت و مردانگی و انسانیت گپ اول را می‌زند جوانی خوش اخلاق خوش تیپ و خوش لباس رفیق دوست مهمان نواز بهترین کارنامه را در تاریخ سینمای خود دارد. تاریخ چنین شیر مرداني را فراموش نخواهد کرد همیشه سربلند و سرافراز باشید مجاهد صاحب دوست داران لایک ♥رفقا شیر⚘⚘🙏🙏

Mansour Rahmani arrived in Europe in 2015. When I was not a child, I heard about Europeans, but they did not describe them as disrespectful people, and so on. Let's go brief. When I reached the first island of ancient Greece by inflatable boat, I thought to myself what scenes it would face. I was very afraid and anxious that now the Greek soldiers are attacking us and how it will torture us like other countries. When we approached an island, I saw a Greek ship come to us and lead us to the land. I was very scared. When I got to the island, it happened contrary to what I thought. Young men and girls came to us to receive us. When they arrived on our ship, the first sentence was the children are fine. Someone is sick. They said do not worry, we are helping, you are safe, this is the European Union. At that time, I remembered from the borders of the neighboring countries how they treated us that we were not worth a stray animal to them. In short, we all got off the ship safely and wer...

منصور رحمانی در سال ۲۰۱۵ وارد اروپا شد نوت. من وقتی کودکی پیش نبودم در مورد اروپای ها شنیده بودم اما نه چندان خوب آنها را مردمي بی احترام و .... خوب توصیف نکرده بودند بسیار بد گوئی از زبان عالمان دینی شنیده بودم یکی از جملات این بود که ۹۰ درصد بچه پدر و مادر خود نیستند. خلاصه بگذریم. وقتی با قایق بادی به اولین جزیره یونان باستان رسیدم با خودم فکر میکردم با چه صحنه های مواجه خواهد شد بسیار ترس و اضطراب داشتم که حالا سربازان یونانی به ما حمله میکنند و مثل کشور های دیگر مارا چگونه شکنجه خواهد داد. وقتی نزدیک جزیره ای شدیم دیدم کشتی یونانی به سمت ما آمد و مارا به طرف خشکی هدایت کرد خیلی ترس داشتم نمی‌دانستم چه در انتظار ماست با چشمان اشک آلود و ناچار خسته از جنگ و مهاجرت نا امیدی تمام وجودم را گرفته بود. وقتی به جزیره رسیدم بر خلاف آنچه فکر میکردم اتفاق افتاد. مردان و دختران جوان به سمت ما آمدند تا از ما پذیرایی کنند. وقتی به کشتی ما رسیدند اول جملات این بود بچه‌ها حالشان خوب است کسی مريض است می‌گفتند نگران نباشید ما کمک رسان هستم شما دیگر در امنیت هستید اینجا اتحادیه اروپا است. در...